معنی چارقد
لغت نامه دهخدا
چارقد. [ق َ] (اِ مرکب) جامه ای که زنان زیر چادر بر سر افکنند. پارچه ای سه گوشه یا چهارگوشه که زنان بر سر بندند. روسری. روپاک. معجر. مقنعه. خمار. نصیف. شالی که آن را دور سر پیچند و سر و گردن را بدان پوشند و ظاهراً مخفف «چادرقد» باشد. و رجوع بچادر شود.
فرهنگ معین
(قَ) (اِمر.) روسری، پارچه ای نازک و چهارگوش که خانم ها دو تا کرده و با آن موهای سر را می پوشانند.
فرهنگ عمید
پارچۀ نازک چهارگوشه که زنان برسر میکنند،
حل جدول
روسری
مترادف و متضاد زبان فارسی
چارق، حجاب، روسری، لچک، محجر، مقصوره، مقنعه
فارسی به انگلیسی
Headdress, Headgear, Scarf
فارسی به عربی
مندیل
گویش مازندرانی
روسری که به طورمعمول چهارگوشه است و سه گوشه آن را لچک achek...
فرهنگ فارسی هوشیار
جامه ای که زنان زیر چادر بر سر افکنند
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
308