معنی چرخنده
لغت نامه دهخدا
چرخنده. [چ َ خ َ دَ / دِ] (نف) چرخ زننده. دوار. گردان. گردنده. گردگردان. آنکه بدور خود یا بدور دیگری چرخد. رجوع به چرخ و چرخندگی شود.
فرهنگ عمید
چرخزننده، گردنده، کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد،
حل جدول
فرفره
فارسی به انگلیسی
Circular, Gyro-, Gyrator
فرهنگ فارسی هوشیار
گردنده، گردان
فارسی به آلمانی
Sich windend, Wacklig
واژه پیشنهادی
دوار
معادل ابجد
862