معنی چشم انداز، منظره، پرسپکتیو
حل جدول
دورنما
چشم انداز، منظره، پرسپکتیو
دورنما
پرسپکتیو ، چشم انداز ، منظره
دورنما
چشم انداز
منظره
دورنما، افق، منظره
دورنما، افق، منظر، منظره، نما
لغت نامه دهخدا
چشم انداز. [چ َ / چ ِ اَ] (اِمرکب) منظر و مد بصر. (ناظم الاطباء). منظره ٔ وسیع باصفا. (فرهنگ نظام). چشم افکن. منظره. دورنما. رجوع به چشم افکن شود. || نگاه. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
چشم انداز
چشم انداز
منظره، دورنما
منظره
منظره در فارسی: نگر گاه، چشم انداز، روزن، درونما (اسم) محل نظر جای نگریستن، آنچه برابر چشم واقع شود چشم انداز، دور نمایی از درختان جنگل کوه دریا کارخانه ده شهر و غیره. - 4 روزن: } درین حالت عین الحیاه و شریفه هر دو بر بام ایوان رسیدند از بالای منظره بشیب نگاه کردند. { (داراب نامه. چا. دکتر. صفا 145:1)
فرهنگ عمید
مساحتی از صحرا یا دامنۀ کوه که چشم همۀ آن را ببیند،
منظره، دورنما، چشمافکن،
منظرۀ وسیع باصفا،
پرسپکتیو
تصویر فضایی یا سهبعدی یک شیء، ساختمان، یا منظره،
تکنیکهایی که به کمک آن میتوان با بهرهگیری از قوانین دیدگانی و مهندسی از مناظر و اشیای سهبعدی، تصاویری رسم کرد که بزرگی، کوچکی، دوری، و نزدیکی هر جزء در آن بهخوبی نشان داده شده است،
چشمانداز، منظره،
فرهنگ معین
فرهنگ واژههای فارسی سره
چشم انداز
معادل ابجد
2301