معنی چشم برهم زدن

لغت نامه دهخدا

چشم برهم زدن

چشم برهم زدن. [چ َ/ چ ِ ب َ هََ زَ دَ] (مص مرکب) لَمح. طَرف. (ترجمان القرآن جرجانی). کنایه از لحظه ٔ کوتاه:
نمانم که بر هم زند تیز چشم
نگویم سخن پیش او جز بخشم.
فردوسی.
|| غمزه کردن. (ناظم الاطباء).

حل جدول

چشم برهم زدن

کنایه از زمان کوتاه

مثل زمان کوتاه

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

چشم برهم زدن

651

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری