معنی چوبکاری کردن

لغت نامه دهخدا

چوبکاری کردن

چوبکاری کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) زدن با چوب. بچوب بسیار زدن. (یادداشت مؤلف). کتک زدن. (فرهنگ فارسی معین). || در تداول عامه خجل و شرمسار کردن از بسیاری احسان و نیکی. نیکی کردن بجای بدی.نیکی کردن به آنکه نسبت بتو نیکی نکرده است، «ما راچوبکاری میکنند». (یادداشت مؤلف). به مجاز، بیش ازحد معمول و مورد انتظار از کسی پذیرائی و بکسی محبت کردن «چوبکاری میفرمائید» (که در هنگام تعارف ادا شود). (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تجلید کردن شود.
- چوبکاری کردن کسی را، او را بعطایا و با ملاطفت زبانی خجل و شرمنده کردن. با انعام و اکرام کسی را که انعام و اکرام وظیفه او بوده است خجل کردن. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

چوبکاری کردن

(کَ دَ) (مص م.) (عا.) شرمنده ساختن، خجالت دادن.

حل جدول

چوبکاری کردن

مثل سخت نکوهیدن

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

چوبکاری کردن

سلیطه اللسان

فرهنگ فارسی هوشیار

چوبکاری کردن

(مصدر) کتک زدن، بیش از حد معمول و مورد انتظار از کسی پذیرایی و محبت کردن: ((چوبکاری می فرمایید. )) (هنگام تعارف ادا شود) .

معادل ابجد

چوبکاری کردن

516

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری