معنی ژفت
لغت نامه دهخدا
ژفت. [ژَ] (ص) تناور. (آنندراج). فربه. || لاغر. (آنندراج). نحیف (از لغات اضداد است):
برو بزیر رکابش چو اسب تازی چست
مباش در ره حکمش چو گاو کاهل ژفت.
؟ (از شعوری).
ژفت. [ژُ] (ص) بخیل و ممسک:
با او چگونه گشت زبان ژفت یا جواد
با او چگونه رفت فلک نرم یا درشت.
؟ (از شعوری).
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
بخیل و ممسک
معادل ابجد
1480