معنی ژولیده

لغت نامه دهخدا

ژولیده

ژولیده. [دَ / دِ] (ن مف / نف) درهم رفته. درهم شده. آمیخته. به دست مالیده. پریشان. و این معنی را بیشتر در زلف و کاکل استعمال کنند. (برهان). خلاف خوارکرده (در موی). گوریده. آشفته. بهم شوریده. کالیده: جغبوت،سخت ژولیده (در موی). هدمل، بسیارموی ژولیده سر. هِدَبّْل، ژولیده موی که شانه نکند. شَعر مشعون، موی پراکنده ٔ ژولیده. تَفَث، چرکین و ژولیده گردیدن موی. شعثان الرأس، ژولیده موی غبارآلوده سر. جُفول، پراکنده شدن موها و ژولیده گردیدن. (منتهی الارب):
مانده گشتم ز پا و از دیده
شانه نو بود وموی ژولیده.
سنائی.
تو نیز مه چهارده بنمای
بردار ز روی زلف ژولیده.
سنائی.
نگارم دوش ژولیده درآمد
چو جان من بشولیده درآمد.
عطار.
همی گفت ژولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی.
(بوستان).

فرهنگ معین

ژولیده

(دِ) (ص مف.) پریشان.

فرهنگ عمید

ژولیده

درهم‌رفته، شوریده، آشفته‌ و ‌درهم: همی‌گفت ژولیده‌دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به‌ روی (سعدی: لغت‌نامه: ژولیده)،

حل جدول

ژولیده

آشفته، پریشان

پریشان، آشفته

مترادف و متضاد زبان فارسی

ژولیده

آشفته، پریشان، درهم، کالیده،
(متضاد) بسامان، مرتب

فارسی به انگلیسی

ژولیده‌

Kinky, Ragged, Raggedly, Shaggy, Straggly

فارسی به ترکی

ژولیده‬

düzensiz, karışık, perişan

فارسی به عربی

ژولیده

بشکل متخلف، مشعث

فرهنگ فارسی هوشیار

ژولیده

در هم شده، آمیخته، پریشان

فارسی به ایتالیایی

ژولیده

spettinato

واژه پیشنهادی

ژولیده

آشفته موی

معادل ابجد

ژولیده

1055

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری