معنی کاربن

لغت نامه دهخدا

کاربن

کاربن. [ب ُ] (فرانسوی، اِ) کاربون. کربن. عنصر الالماس. جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت میشود. || زغال.

فرهنگ معین

کاربن

(بُ) [فر.] (اِ.) کربن. کاغذ، کاغذی است که یک طرف آن رنگی است و آن را برای کپی برداشتن در هنگام نوشتن مورد استفاده قرار می دهند.

فرهنگ عمید

کاربن

نوعی کاغذ به رنگ‌های مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته می‌شود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل می‌شود،

حل جدول

کاربن

کاغذ کپی


کاغذ کپی

کاربن


کاغذ کپیه

کاربن


ورقه کپی

کاغذ کاربن

فرهنگ فارسی هوشیار

کاربن

کاربون، جسم بسیطی که متبلور و بی شکل بصورت الماس و زغال سنگ در طبیعت یافت می شود، کاغذ کپی


برگردان

کاربن، کپیه

سوئدی به فارسی

karbonpapper

کاغذ کاربن،

انگلیسی به فارسی

carbon paper

کاغذ کاربن


metallocarbene

کاربن فلزدار


decarbonate

کاربن گیری کردن

معادل ابجد

کاربن

273

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری