معنی کارشکنی کردن

لغت نامه دهخدا

کارشکنی کردن

کارشکنی کردن. [ش ِ ک َ ک َ دَ] (مص مرکب) بهتان زدن و افترا زدن و رسوا کردن و مانع شدن از پیشرفت کار. (ناظم الاطباء). مانعها بچاره و حیله برای پیش نرفتن کار کسی بکار بردن.

حل جدول

کارشکنی کردن

ممانعت از پیشرفت کار

خرابکاری، اخلال

‌اخلال

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

کارشکنی کردن‬

sabotaj yapmak, baltalamak

معادل ابجد

کارشکنی کردن

875

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری