معنی کارمزد
لغت نامه دهخدا
کارمزد. [م ُ] (اِ مرکب) مزدی که برای کار دهند. اجرت. حق العمل. (فرهنگستان).
کارمزد. [م ُ] (اِخ) از بلوکات ناحیه ٔ ولوپی در مغرب دوآب.
فرهنگ معین
(مُ) (اِمر.) اجرت، حق العمل.
فرهنگ عمید
پولی که کسی در ازای کاری که انجام داده میگیرد، مزد کار، اجرت، حقالعمل،
(صفت) ویژگی کارمند غیررسمی،
حل جدول
حق العمل
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجر، اجرت، حقالعمل، مزد
فارسی به انگلیسی
Commission, Emolument
فارسی به عربی
أجْرٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
اجرت، حق العمل
معادل ابجد
272