معنی کارگری
لغت نامه دهخدا
کارگری. [گ َ] (حامص مرکب) کار. عمل کارگر. || تأثیر.
حل جدول
عملگی
مترادف و متضاد زبان فارسی
عملگی، فعلگی
فارسی به انگلیسی
Blue-Collar, Working Class
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
451