معنی کاز
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
جایی که در کوه و بیابان یا در زیرزمین کنده باشند برای جا دادن گوسفندان، صومعه. [خوانش: (اِ.)]
فرهنگ عمید
سیلی یا پسگردنی،
جای کندهشده در کوه یا بیابان برای اقامت مسافران یا چهارپایان: شهریاری که خلافش طلبد زود افتد / از سمنزار به خارستان وز کاخ به کاز (فرخی: ۲۰۳)،
سقف،
(زیستشناسی) صنوبر،
ستونی که از تنۀ صنوبر درست میکنند: یکی چادری جوی پهن و دراز / بیاویز چادر به بالای کاز (ازرقی: لغتنامه: کاز)،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Hovel
ترکی به فارسی
غاز
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) محلی کنده در کوه یا بیابان که برای بیتوته مردم و چار پایان اختصاص دهند مغاره: } شهریاری که خلافش طلبد زود افتد از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز . { (فرخی)، خانه ای که از چوب و نی و علف سازند مانند خانه ای که دهقانان و پالیز بانان بر کنار زراعت و پالیز سازند، شاخه هایی باشد از درخت که صیادان کهنه و لته و چیزها بر آن آویزند و بر یک طرف دام در زمین نصب کنند تا جانوران از آن برمند و بجانب دام و دانه آیند، ریسمانی که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند تاب باد پیچ ارجوحه.
معادل ابجد
28