معنی کاهش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(هِ) (اِمص.) کاستی، نقصان، کاستن.
فرهنگ عمید
کمی، کمشدگی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
افت، تخفیف، تفریق، تقلیل، کاست، کاستی، کسر، نقص، نقصان،
(متضاد) افزایش
فارسی به انگلیسی
Abatement, Alleviation, Allowance, Cut, Decline, Decrease, Depletion, Diminution, Drop, Drop-Off, Fall, Lapse, Loss, Mitigation, Reduction, Relief, Remission, Retrenchment, Slowdown, Slump, Step-Down, Subtraction
فارسی به ترکی
azalma, eksilme
فارسی به عربی
استخفاف، اهدا، تخفیض، خصم، نقصان، هبوط، هدوء
فرهنگ فارسی هوشیار
کم شدن و نقصان پذیرفتن
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Abnehmen, Nachlassen [noun], Vermindern, Verringern
معادل ابجد
326