معنی گالش
لغت نامه دهخدا
گالش. [ل ُ / ل ِ] (فرانسوی، اِ) سرموزه از جیر و جز آن. چرموق.
گالش. [ل َ / ل ِ] (اِ) در لهجه ٔ مازندرانی و گیلکی شبان گاو را گویند چنانکه کرد در همانجا شبان گوسفند است. گاودار. گله دار.
گالش بینه
گالش بینه. [ل ِ ن َ] (اِ) خانه ها که از شالی کنند.
گالش انگور
گالش انگور. [ل ِ اَ] (اِ مرکب) گالِش اَنگورَک. درختی است که به لاتین آن را ریبس نامند و بر دو قسم است: ریبس گروسولاریا و ریبس اریانتال اولی در جنگلهای ایران بسیار است و در «نور» گالش انگور و در دره ٔ چالوس گالش انگورک خوانده میشود و قسم دوم بندرت یافت میشود. انگور فرنگی. دیو انگوری.
گالش بر
گالش بر. [ل ِ ب َ] (اِخ) موضعی در مازندران قرب آمل. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 32).
فارسی به انگلیسی
Boot, Cowhand, Cowherd, Galosh, Galoshe, Overshoe, Rubbers, Wellington (Bo
تعبیر خواب
گالش هم تعبیرکفش را دارد، یعنی این نیز همسر است با این تفاوت که گالش زنی است با قابلیت انعطاف زیاد و در عین حال آسیب پذیر و کم مقاومت. - منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
گالوش فرانسوی رو کفشی سر موزه، کفش جیر (اسم) چوپان گاو گاودار. (اسم) سرموزه و کفش از جیر و غیره، کفش لاستیکی که یا مستقیما آنرا بپا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند: گالش و گیوه و فستونی و چلوار گران نفت و کبریت گران کاغذ و سیگار گران.
گویش مازندرانی
فرهنگ معین
(لِ یا لَ) [گیل. - ماز.] (اِ.) چوپان گاو، گاودار.
(لِ یا لُ) [فر.] (اِ.) کفش لاستیکی که یا مستقیماً آن را به پا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند.
فرهنگ عمید
کفش لاستیکی،
[منسوخ] کفش لاستیکی که در هنگام بارندگی روی کفش چرمی میپوشند،
حل جدول
کفش لاستیکی
معادل ابجد
351