معنی کاهن

لغت نامه دهخدا

کاهن

کاهن. [هَِ] (ع ص، اِ) کسی است که خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند. (تعریفات). فال گیرنده از آواز جانوران و ساحر و غیب گوی. (غیاث). حکم کننده به غیب. (از اقرب الموارد):
هر داستان که آن نه ثنای محمد است
دستان کاهنان شمر آن را نه داستان.
خاقانی.
تاج بر فرق محمد تو نهی
خاک بر تارک کاهن تو کنی.
خاقانی.
در میانشان فتنه و شور افکنم
کاهنان خیره شوند اندر فنم.
مولوی.
|| نزد نصاری و یهود و بت پرستان انجام دهنده ٔ مراسم ذبح و قربانی است و چه بسا که مأخوذ از همان معنی حکم به غیب است. (از اقرب الموارد).


طین کاهن

طین کاهن. [ن ِ هَِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) طین مختوم است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). گفته اند طین مختوم است و تحقیق آن است که طین اصفر است که طین صنم باشد. و رجوع به طین ختم و طین مختوم و ماده ٔ بعد شود.


بارژس کاهن

بارژس کاهن. [ژِ هَِ] (اِخ) دانشمند عربی دان فرانسوی و عضو روزنامه ٔ «برجیس » که در پاریس منتشر میشد. وی «تاریخ بنی زیان تونس » محمدبن عبداﷲ را با کتاب نظم الدرر و العقیان فی بیان شرف بنی زیان [ملوک تلمسان] در سال 1852 م. ترجمه و چاپ کرد و نیز منتخبات دیگری از کتب عربی از قبیل فیض المدید متوفی و تاریخ بنی جلاب حاج سیدمحمد ادریسی را ترجمه و طبع کرده است. خاورشناس مذکور در ترجمه ٔ کتاب بغیهالرواد فی ذکر الملوک من عبدالواد ابن خلدون با بروسلارد همکاری نمود و اصل عربی و ترجمه ٔ آنرا در سه جزء در دو مجلد در الجزایر از سال 1904 تا 1912 م. منتشر کرد. (از فرهنگ خاورشناسان ص 55).

فارسی به انگلیسی

کاهن‌

Priest, Votary

فارسی به ترکی

حل جدول

کاهن

روحانی مصریان باستان

قس

غیبگو

غیب گو

عربی به فارسی

کاهن

کشیش , مچتهد , روحانی , کشیشی کردن , کشیش بخش , جانشین , قاءم مقام , نایب مناب , معاون , خلیفه

فرهنگ فارسی هوشیار

کاهن

آنکه خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند

فرهنگ معین

کاهن

روحانی مصریان باستان، بابلیان و یهودیان، فال گیر، غیب گو، جمع کَهَنَه. [خوانش: (هِ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

کاهن

روحانی مسیحی یا یهودی،
روحانی اقوام باستان، مانند بابلیان و مصریان،
(صفت) [قدیمی] غیب‌گو،

مترادف و متضاد زبان فارسی

کاهن

پیشگو، جادوگر، رمال، ساحر، عراف، غیبگو، فالگو، فالگیر

گویش مازندرانی

کاهن

نام چشمه ای در روستای انار ور نوشهر

فرهنگ فارسی آزاد

کاهن

کاهِن، غیب گو (در زمان جاهِلیّت) -مَسؤول مراسم عبادتی و قربانی های معابد- عالم روحانی- عالم روحانی و رئیس مذهبی در یهود و نصاری و معابد غیر اسلامی (جمع:کَهَنَه)،

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

کاهن

76

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری