معنی کتک زدن

لغت نامه دهخدا

کتک زدن

کتک زدن. [ک ُ ت َ زَ دَ] (مص مرکب) سیاست کردن. آزردن. جفا نمودن. (ناظم الاطباء). کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن. (فرهنگ فارسی معین). زدن با هر چیز. زدن با دست یا چوب و امثال آن. زدن برای شکنجه.

فرهنگ معین

کتک زدن

(~. زَ دَ) (مص م.) تنبیه بدنی کردن.

حل جدول

کتک زدن

زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.

زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد

فارسی به انگلیسی

کتک‌ زدن‌

Beat, Flail, Maul, Paste, Thrash, Trounce

فارسی به ترکی

کتک زدن‬

dayak atmak

فارسی به عربی

کتک زدن

اضرب، تهیج، صفعه، ضربه، قدح، هراوه

فرهنگ فارسی هوشیار

کتک زدن

جفا نمودن، آزردن ستلاندن لت زدن کوب زدن کوب زدن (مصدر) کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: } فنی را کتک سختی زدم. . . ‎{ (یکی بود یکی نبود)

فرهنگ عوامانه

کتک زدن

زدن است گویند فلانی را کتک سختی زدم و او کتک مفصلی خورد.

فارسی به ایتالیایی

کتک زدن

picchiare

معادل ابجد

کتک زدن

501

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری