معنی کشتبان

لغت نامه دهخدا

کشتبان

کشتبان. [ک ِ] (اِ مرکب) زارع. (آنندراج):
نه بهر عبره کردن کشتبان را قسمت غله
نه بهر باج خواهی کاربان را رحمت عامل.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).

فرهنگ معین

کشتبان

(کِ) (ص مر.) زارع، دهقان.

فرهنگ عمید

کشتبان

زارع، کشاورز،
نگهبان مزرعه،

حل جدول

کشتبان

راموز

عربی به فارسی

کشتبان

انگشتانه , لوله فلزی کوتاه

فرهنگ فارسی هوشیار

کشتبان

پارسی تازی گشته از واژه ی کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه ی درزی، زخمه (مضراب) (صفت) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز.

معادل ابجد

کشتبان

773

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری