معنی کلاهبرداری
لغت نامه دهخدا
کلاهبرداری. [ک ُ ب َ] (حامص مرکب) عمل کلاهبردار. شیادی و حقه بازی. به فریب و دروغ مال دیگران را گرفتن.
فرهنگ عمید
بهدست آوردن چیزی از کسی از طریق خدعه، فریب، و نیرنگ،
حل جدول
تقلب
فارسی به انگلیسی
Cheat, Confidence Game, Roguery, Scam, Trimming
فارسی به عربی
اِحْتیالٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
بفریب مال و پول دیگران را گرفتن حقه بازی، استعمال نام یا عنوان مجعول بقصد اینکه موسسات مجعول و اعتبارات موهوم را بطرف بقبولاند و او را به امور موهوم امیدوار و یا از امور موهوم خایف سازد و بدین طریق وجه یا مالی از او بگیرد.
معادل ابجد
473