معنی کلنل
لغت نامه دهخدا
کلنل. [ک ُ ل ُ ن ِ] (فرانسوی، اِ) کلونل. صاحب منصبی که بریک هنگ فرماندهی کند. سرهنگ. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(کُ لُ نِ) [فر.] (ص. اِ.) سرهنگ.
فرهنگ عمید
سرهنگ،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت اسم) صاحبمنصبی که بر یک هنگ فرماندهی کند سرهنگ.
معادل ابجد
130