معنی کمیسری
لغت نامه دهخدا
کمیسری. [ک ُ س ِ] (حامص) کمیسر بودن. کلانتر بودن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کمیسر شود. || (اِ مرکب) کلانتری. (فرهنگ فارسی معین). شعبه ای از شهربانی. و رجوع به کلانتری شود.
حل جدول
کلانتری
فرهنگ فارسی هوشیار
کمیساریا بنگرید به کمیساریا کمیسربودن کلانتر بودن، (اسم) کلانتری.
معادل ابجد
340