معنی کنایه از بد بودن وضعیت

حل جدول

لغت نامه دهخدا

وضعیت

وضعیت. [وَ عی ی َ] (از ع، اِ) طرز استقرار. (فرهنگ فارسی معین). || موقع. موقعیت: وضعیت اجتماعی، وضعیت سیاسی. توضیح اینکه این کلمه را فارسی زبانان از وضع عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند، و غلط نیست. (از یادداشتهای قزوینی).

واژه پیشنهادی

کنایه از وضعیت خیلی بد

بالاتر از سیاهی رنگی نیست

نابسامان


کنایه از بد نیت و سوظن دار بودن

بد دل بودن


کنایه از وضعیت روحی

اعصاب

فرهنگ فارسی هوشیار

وضعیت

(مصدر) طرز استقرار، موقع موقعیت وضعیت اجتماعی وضعیت سیاسی: ((لازم است وضعیت هرج و مرج کنونی مالیه. . . محوگشته. . . )) توضیح این کلمه را فارسی زبانان از ((وضع)) عربی ساخته اند. بعضی این کلمه را غلط پندارند و غلط نیست. (اسم) آنچه ازچیزی کم کنند و فرو افکنند، بهای کم کرده، فهرست یا صورت مالیاتی.

فارسی به عربی

بد بودن

نتانه


وضعیت

شرط، عقار، موهل


بد یمن بودن

نذیر

فرهنگ معین

وضعیت

(وَ یَّ) (مص جع.) موقع، موقعیت.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

وضعیت

چگونگی، جایگاه

کلمات بیگانه به فارسی

وضعیت

چگونگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

وضعیت

چگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت

معادل ابجد

کنایه از بد بودن وضعیت

1448

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری