معنی کنایه از مراوده خانوادگی
حل جدول
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مراوده. [م ُ وِ دَ / دِ] (از ع، اِمص) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. (یادداشت مؤلف). دید و بازدید. (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و معاشرت داشتن. (فرهنگ فارسی معین). ج، مراودات.
- مراوده داشتن با کسی، با اورفت و آمد کردن. ارتباط و آمد و شد داشتن.
خانوادگی
خانوادگی. [ن َ / ن ِ دَ / دِ] (ص نسبی) منسوب به خانواده. منتسب به خانواده: در میهمانی خانوادگی همه ٔ افراد شرکت می کنند.
- نام خانوادگی، نام دومی است که شخص بر خود میگذارد و او را به آن می نامند و این نام در حقیقت مبین خانواده ای است که شخص متعلق به آن هست و بر هر کس طبق قانون واجب است که دارای نام خانوادگی باشد.
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آمدوشد، آمیزش، ارتباط، تردد، تماس، حشرونشر، مصاحبت، معاشرت، نشستوبرخاست
فرهنگ عمید
معادل ابجد
1042