معنی کنایه از گل‌ها و غنچه‌ها

لغت نامه دهخدا

گوشه و کنایه

گوشه و کنایه. [ش َ / ش ِ وُ ک ِ ی َ / ی ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) گوشه کنایه. تعریض. حرفهای گوشه دار. رجوع به گوشه کنایه شود.


کنایه

کنایه. [ک ِ ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) کنایه. کنایت. رجوع به کنایت و ماده ٔ قبل و ترکیبهای این کلمه شود.

فرهنگ عمید

کنایه

(ادبی) در بیان، کلمه‌ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود، مانندِ کاسه‌سیاه و سیه‌کاسه (= بخیل، خسیس)،
سخن مبنی بر طعنه، توهین، یا ریشخند،
(اسم مصدر) (ادبی) گفتن لفظی یا سخنی که بر غیر معنی اصلی خودش به معنی و مدلول دیگری دلالت کند،
* کنایه زدن: (مصدر لازم) کنایه گفتن، کلمۀ کنایه‌آمیز به کسی گفتن،

فرهنگ معین

کنایه

(کِ یِ) [ع. کنایه] (مص ل.) گفتن سخنی که بر غیر موضوع اصلی خود دلالت کند مانند ناخن خشک به معنی خسیس و ممسک. ج. کنایات.

فرهنگ فارسی هوشیار

گوشه و کنایه زدن

گوشه گنایه زدن: بخواهرش گوشه و کنایه میزد و شروع میکرد بموعظه.

معادل ابجد

کنایه از گل‌ها و غنچه‌ها

1220

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری