معنی کنترل
لغت نامه دهخدا
کنترل. [ک ُ رُ / ک ُ ت ُ رُ] (فرانسوی، اِ) وارسی. بازبین. (فرهنگستان). وارسی. بازرسی. تفتیش: کنترل بلیطها. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
(کُ تُ رُ) [فر.] (اِ.) جستجو، تفتیش.
فرهنگ عمید
بازرسی،
تحت مراقبت و نظارت داشتن،
توانایی اداره و هدایت خود یا کسی،
(اسم) [عامیانه] دستگاهی برای کنترل وسیلۀ برقی از راه دور، کنترل از راه دور،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
مهار، وارسی، در شمار آوردن
کلمات بیگانه به فارسی
مهار
مترادف و متضاد زبان فارسی
بازدید، بازرسی، تفتیش، وارسی، نظارت، سانسور، مهار
فارسی به انگلیسی
Bridle, Control, Government, Hold, Management, Rule
فارسی به ترکی
kontrol
فارسی به عربی
زمام، سیطره
فرهنگ فارسی هوشیار
بازبین، وارسی، تشفیش، بازرسی
معادل ابجد
700