معنی کهنه کار

لغت نامه دهخدا

کهنه کار

کهنه کار. [ک ُ ن َ / ن ِ] (ص مرکب) آزموده. کارآزموده. مجرب. مقابل تازه کار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سخت گربز. گربز. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

کهنه کار

(~.) (ص فا.) آزموده، هشیار.

فرهنگ عمید

کهنه کار

کارآزموده، باتجربه، ماهر،

حل جدول

کهنه کار

دارای سابقه زیاد در کاری

مجرب و آزموده

فارسی به انگلیسی

کهنه‌ کار

Confirmed, Experienced, Old, Old Hand, Old-Time, Veteran

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

کهنه کار

‎ قدیمی، آزموده مجرب ماهر: اما زن و شوهر کهنه کار بزودی فهمیدند که باید در این میان نقش ظاهرا بیطرفانه ای بازی کنند.

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

کهنه کار

301

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری