معنی کهن ترین و عمیق ترین دریاچه جهان
حل جدول
بایکال
عمیق ترین نقطه جهان
ماریان
ژرف ترین دریاچه جهان
بایکال
قدیمی ترین دریاچه جهان
بایکال
واژه پیشنهادی
ماریانا
کهن ترین هتل جهان
هتل عباسی اصفهان
ششمین دریاچه عمیق جهان
دریاچه مالاوی
پنجمین دریاچه عمیق جهان
دریاچه هیگینز
اطلاعات عمومی
لغت نامه دهخدا
ترین. [ت َ] (مزید مؤخر = تر، تفضیلی +ین نسبت) علامت صفت عالی. پساوندی است که چون بر صفتی افزون گردد آنرا ممتاز سازد. چون بد+ترین = بدترین. به + ترین = بهترین. بزرگ + ترین = بزرگ ترین:
از عباد ملک العرش نکو کارترین
خوشخویی، خوش سخنی، خوش منشی، خوش حسبی.
منوچهری.
چنان دان که نادان ترین کس تویی
اگر پند دانندگان نشنوی.
(از سندبادنامه ص 234).
تازه ترین سنبل صحرای ناز
خاصه ترین گوهر دریای راز.
نظامی.
مبارکتر شب و خرمترین روز
که دوشم قدر بود، امروز نوروز.
سعدی.
و رجوع به صفت شود.
زبون ترین
زبون ترین. [زَ ت َ] (ص عالی) حقیرترین. خردترین. کوچک ترین: کُتَع؛ زبون ترین بچه ٔ روباه. (منتهی الارب). || پست ترین جنس. ردی ترین. نامرغوب ترین: نوعی [از زبیب] که بیدانه است و کشمش نامند، بهترین او سبز و زبونترین اوسیاه است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن: زبیب). زبرجد را انواع است و زبونترین، زبرجد هندی است. (مخزن الادویه).
فرهنگ عمید
علامت صفت عالی که در آخر بعضی کلمات درمیآید و برتری و رجحان کسی یا چیزی را بر کسان یا چیزهای دیگر میرساند: بهترین، خوبترین، داناترین،
کلمات بیگانه به فارسی
ساده ترین
معادل ابجد
1903