معنی کوروش

لغت نامه دهخدا

کوروش

کوروش. [کورْ وَ] (ق مرکب) کوروار. مانند کور. چون کوران. همچون نابینایان:
کوروش قائد و عصاطلبی
بهر این راه روشن و هموار.
هاتف.
و رجوع به کوروار شود.

کوروش. (اِخ) رجوع به کورش کبیر، کورش کوچک و کورش اول شود.

حل جدول

کوروش

از پادشاهان هخامنشی

اولین پادشاه هخامنشیان

موسس سلسله هخامنشیان

نام های ایرانی

کوروش

پسرانه، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد

معادل ابجد

کوروش

532

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری