معنی گردی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
حل جدول
مدوری
فارسی به انگلیسی
Circle, Circularity, Courage, Ring, Roundness
فارسی به عربی
دوره
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به گرد و غبار دارای گرد و غبار، سخت لطیف و نازک (پارچه)، (اسم) گونه ای شویدی (شبتی) که دارای برگهای ظریفتر و ساقه های باریکتر است و شاخ و برگ آن شبیه سرخس میباشد و ارتفاعش نسبه زیاد میشود و مانند شویدی جزو گیاهان زمینی است و در گلدان کشت و نگهداری میشود و آنرا در سالنها و راهرو ها قرار میدهند. اصل آن از افریقای جنوبی است شویدی سرخسی. گرد بودن استدارت تدویر: زیراک کرانه آن شعاع که بر ماه همی افتد از آفتاب دایره ایست از بهر گردی ماه. دلاوری دلیری پهلوانی شجاعت: ندیدم سواران گردنکشان بگردی و مردانگی زین نشان.
فارسی به آلمانی
Kreisförmig, Reigen, Rund, Runde (f)
معادل ابجد
234