معنی ولگردی

لغت نامه دهخدا

ولگردی

ولگردی. [وِ گ َ] (حامص مرکب) عمل ولگرد. در تداول، هرزه گردی. آوارگی. بی کاری. بی خانمانی.

فارسی به انگلیسی

ولگردی‌

Ramble, Vagabondage, Vagrancy

فرهنگ عمید

ولگردی

بیکاری،
هرزه‌گردی،
آوارگی،

حل جدول

فارسی به عربی

ولگردی

تشرد، صعلوک


ولگردی کردن

رغیف، شریب، صعلوک، متشرد، هیکل


ولگردی یا مفت خوری کردن

عجز

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ فارسی هوشیار

ولگردی کردن

(مصدر) هرزه گردی کردن آواره بودن.

انگلیسی به فارسی

vagrancy

ولگردی


flanerie

ولگردی


profligacy

ولگردی


ramble

ولگردی


stray

ولگردی


tramp

ولگردی

معادل ابجد

ولگردی

270

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری