معنی گرویی

حل جدول

گرویی

وثیقه

فارسی به انگلیسی

گرویی‌

Collateral, Forfeit, Margin

فرهنگ فارسی هوشیار

استیثاق

‎ گرویی خواستن، گرویی گرفتن


مال ضامن

گرویی


وثیقه گرفتن

گرویی گرفتن


رهون

(تک: رهن) گرویی ها گروگان ها (اسم) جمع رهن گروها گروگان.


رهینه

(نرینه و مادینه در آن یکسان است) گرویی گروگان (صفت) مونث رهین مرهونه زن گروی زن گروگان جمع رهائن (رهاین) .


وثائق

وثایق در فارسی (تک: وثیقه) گرویی ها (اسم) جمع وثیقه: ((دبیری صناعتی است. . . منتفع در مخاطباتی که در میان مردم است بر سبیل محاورت و مشاورت و مخاصمت. . . در مدح و ذم. . . و بزرگ گردانیدن اعمال و خرد گردانیدن اشغال و ساختن وجوه عذر و عتاب و احکام وثائق (وثایق) و اذکار سوابق. . . ))

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

امانی

گرویی

انگلیسی به فارسی

collateral

وثیقه، ضمان، وجه التزام، مال گرویی، وثیقه انجام تعهد، تضمین وام، فرعی، تبعی، همزمان، متقارن


distress

گرو برداشتن، مال گرویی، توقیف یا تأمین مدعی به، توقیف اموال شخص بابت بدهی مالیاتی یا عدم پرداخت اجاره و غیره، در مضیقه قرار دادن

ضرب المثل فارسی

آن ریشی که گرو می گیرند این نیست

ضرب المثل در مورد افرادی به کار می‏رود که اعتبار و حیثیتی ندارند؛ ولی برای انجام در خواستشان، می‏خواهند ریش گرو بگذارند!
مرد سرشناسی نیاز به پول پیدا کرد و برای پول قرض کردن پیش تاجری رفت و چون هیچ گونه ودیعه ای پیدا نداشت که نزد او بگذارد، تاجر به او گفت: ریش گرو بگذار. مرد پس از ناراحتی زیاد شانه به دست گرفت و با احتیاط تمام به شانه زدن ریش پرداخت. تا توانست تاری از آن را به دست آورد و آن را در کاغذ پیچیده و به مرد تاجر داد.
مردی از این جریان با خبر شد و به طمع گرفتن پول، پیش تاجر رفت و درخواست وام با گرویی ریش کرد. سپس با دست مقداری از ریشش را کند و جلوی تاجر گذاشت. مرد تاجر پس از شنیدن حرف های مرد طمع کار، درخواست او را رد کرد و به او گفت:
آن ریشی را که گرو می گذارند این ریش نیست.

معادل ابجد

گرویی

246

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری