معنی گشاده رویی

لغت نامه دهخدا

گشاده رویی

گشاده رویی. [گ ُ دَ / دِ] (حامص مرکب) بشاشت. انبساط. طلاقت وجه. خوشرویی. تازه رویی:
خورشید بدان گشاده رویی
یک عطسه ٔ بزم اوست گویی.
نظامی.

فرهنگ معین

گشاده رویی

(~.) (حامص.) خوشرویی، بشاشت.

فرهنگ عمید

گشاده رویی

گشاده‌رو بودن،
[مجاز] خوش‌رویی،

حل جدول

گشاده رویی

ابروفراخی

ابرو فراخی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

گشاده رویی

حالت و کیفیت گشاده رو.

معادل ابجد

گشاده رویی

556

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری