معنی گندلی
لغت نامه دهخدا
گندلی. [گ ُ دُ / دِ] (ص) چیز گرد مانند گلوله. (فرهنگ نظام). صحیح گندله است. رجوع به گندله شود.
حل جدول
گویش مازندرانی
غلت خوردن در سرازیری
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) ریسمان گلوله شده.
فرهنگ عوامانه
به معنی گرد است.
معادل ابجد
114