معنی گواتر

لغت نامه دهخدا

گواتر

گواتر. [ت ُ] (اِخ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ مکران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).

گواتر. [گ َ ت ِ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار که در 55000 گزی جنوب خاوری دشتیاری، کنار دریای عمان واقع شده است. سکنه ٔ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). این بندر در 25 درجه ٔ عرض شمالی و 59 درجه ٔ طول شرقی پاریس و 10 درجه ٔ طول شرقی طهران واقع شده است.

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

گواتر

(گُ) [فر.] (اِ.) بزرگ شدن غده تیروئید در قسمت جلوی گردن، غمباد.

فرهنگ عمید

گواتر

عارضۀ بزرگ شدن بیش از حد غدۀ تیروئید که به دلیل کمبود ید در غذا، کم‌کاری یا پرکاری این غده، التهاب، و عفونت آن به‌وجود می‌آید و نشانۀ آن برجستگی غیرطبیعی در زیر گلوی بیمار است، جخش،

حل جدول

فارسی به عربی

گواتر

غده درقیه

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

گواتر اگزوفتالمیک

فرانسوی ازه جخش


بیماری گواتر

فرانسوی جخش باد غاره (گویش گیلکی)


گواتر ساده

ساده جخش


گواتر همراه با هیپو تیروئیدی

جخش پف آلود

انگلیسی به فارسی

goiter

گواتر

معادل ابجد

گواتر

627

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری