معنی گواهینامه
مترادف و متضاد زبان فارسی
استشهاد، تاییدیه، تصدیق، دیپلم، شهادتنامه، کارنامه
فارسی به انگلیسی
Certificate, Certification, License, Permit, Ticket
فارسی به ترکی
ehliyet, sürücü belgesi, sertifika
فارسی به عربی
دبلوم، شهاده
فارسی به ایتالیایی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
نامه ای که در آن یک یا چند کس گواهی خود را نویسند، شهادتنامه
فارسی به آلمانی
Diplom (n)
واژه پیشنهادی
پایه دو
انگلیسی به فارسی
گواهینامه
گواهی، گواهینامه
affidavy
گواهینامه
affidavit
گواهینامه
debenture
گواهینامه گمرکی
digital certificate
گواهینامه دیجیتالی
فرهنگ واژههای فارسی سره
گواهینامه، هایش
معادل ابجد
138