معنی گواهی به ورشکستگی

حل جدول

گواهی به ورشکستگی

افلاس نامه


ورقه گواهی به ورشکستگی

افلاس نامه

افلاس‌نامه

لغت نامه دهخدا

ورشکستگی

ورشکستگی. [وَ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب) افلاس. پریشانی و ناداری. (ناظم الاطباء).


گواهی

گواهی. [گ ُ] (حامص) شهادت. (آنندراج) (دهار): بس است او برای گواهی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم. (کلیله و دمنه). میعادی معین گشت که قاضی... به گواهی درخت حکم کند. (کلیله و دمنه).
مرا ز خضر طریقت نصیحتی یاد است
که بی گواهی خاطر به هیچ راه مرو.
صائب.

فرهنگ عمید

ورشکستگی

حالت بازرگانی که در تجارت زیان دیده و بدهی او بیش از دارائیش باشد، درماندگی در کسب و تجارت،


گواهی

شهادت: دل من همی داد گفتی گوایی / که باشد مرا روزی از تو جدایی (فرخی: ۳۹۴)،
* گواهی خواستن: (مصدر متعدی) از کسی شهادت خواستن، به شهادت طلبیدن،
* گواهی دادن: (مصدر لازم) شهادت دادن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ورشکستگی

افلاس، خانه‌خرابی


گواهی

استشهاد، تایید، تصدیق، شهادت، تاییدیه، گواهی‌نامه، مدرک

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ورشکستگی

ناداری و پریشانی، مفلسی، زیان دیدن

فارسی به ایتالیایی

ورشکستگی

bancarotta

fallimento

فرهنگ معین

گواهی

(~.) (حامص.) شهادت، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری.

فارسی به آلمانی

گواهی

Zeuge [noun]

معادل ابجد

گواهی به ورشکستگی

1065

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری