معنی گیس بریده

لغت نامه دهخدا

گیس بریده

گیس بریده. [ب ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) گیسوبریده. زنی که به جرم تبهکاری یا جز آن گیسوان او را بریده باشند. لیکن در تداول امروز آن شدت معنی را از دست داده است و حتی زنان به خود نیز میگویند: من گیس بریده چرا این کار را کردم. و در تداول عام دشنام مانندی است به کنایه زنان را. چه بریدن گیسو یکی از جزاهای زانیه بوده است.

فرهنگ عمید

گیس بریده

زن بدکاره،

حل جدول

گیس بریده

فیلمی با بازی سارا خوئینی ها

کنایه از زن رسوا

فرهنگ فارسی هوشیار

گیس بریده

تو نگو گیس بریده کارش از جای دیگر خراب بوده است.

معادل ابجد

گیس بریده

311

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری