معنی گیله

لغت نامه دهخدا

گیله

گیله. [ل َ / ل ِ] (اِخ) نام جایی و مقامی است. (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری) (آنندراج). گیله به مفهوم جا و مقامی خاص یافته نشد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). || (اِ) نام گل است. یعنی اصل گل سرخ که نسترن باشد. (یادداشت به خط مؤلف).
|| گیسوگونه ای که موی آن از ورق به رنگ زر برند و بر سر عروسان آویزند، چون گیسوان از طلا. (یادداشت به خط مؤلف).


گیله دولاب

گیله دولاب. [ل َ] (اِخ) نام محلی است که جزء تقسیمات طالش و دولاب باشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین بنقل از جغرافیای سیاسی کیهان ص 278).


قره گیله

قره گیله. [ق َ رَ ل َ / ل ِ] (از ترکی، اِ مرکب) گونه ای است از درخت ولیک. ولیک در جنگلهای شمال و بجنورد به طور وحشی میروید، و پنج گونه ٔ آن را در ایران نام برده اند. گونه های سیاه آن را در آستارا و گرگان رود، قره گیله نامند. رجوع به جنگل شناسی از انتشارات دانشگاه تهران ج 1 ص 236، 237 شود.


گیله دون

گیله دون. [ل َ] (اِخ) از دههای فرح آباد مازندران است. (سفرنامه ٔ رابینو ص 120 انگلیسی و ص 161 بخش فارسی).


تی گیله

تی گیله. [ل َ] (اِ) نامی است که در گرگانرود به درخت داغداغان دهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به داغداغان و جنگل شناسی ساعی ص 213 شود.


چرم گیله

چرم گیله. [چ َ ل َ / ل ِ] (اِ مرکب) قسمی درخت جنگلی از تیره ٔ درختان گیلاس، گوجه و آلبالو، از نوع «پرونوس » و از گونه ٔ «لوروسراسوس » که در آستارا بدین نام خوانده میشود. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 240). جل، در لهجه ٔ نور و مازندران. جلی، در لاهیجان. چرم لیوه، در طوالش. رجوع به کتاب جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 و کتاب درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی شود.


گیله کلا

گیله کلا. [ل ِ ک َ] (اِخ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بابل و 3000 گزی شمال شوسه ٔ بابل به آمل. واقع در دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنه ٔ آن 50 تن است. آب آن از رودخانه ٔ کاری تأمین میشود. و محصولات آن برنج و مختصر غلات، پنبه، صیفی، کنف و نیشکر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). || از دههای کلارستاق مازندران است. (سفرنامه رابینو ص 107 بخش انگلیسی). || از دههای ساری است. (سفرنامه ٔ رابینو ص 120 بخش انگلیسی).

فرهنگ فارسی هوشیار

گیله

نام جایی و مقامی


تی گیله

(اسم) درختی از تیره گزنه ها که بارتفاع 10 تا 15 و حتی 25 متر هم میرسد و بطور وحشی در نواحی بحر الروم (مدیترانه) و شمال ایران (اطراف دریای خزر) و شمال خراسان فراوان است. برگهایش بیضوی و نوک تیز و دندانه دار و گلهایش مایل بسبز و میوه اش آبدار است و هسته ای شبیه گیلاس دارد. در تداوی از برگ و جوانه ها و ریشه این درخت استفاده میکنند (برگ و جوانه هایش در انواع اسهالها مخصوصا اسهال خونی و ریشه یی در مرض صرع مورد استفاده است) . از دانه این گیاه نوعی روغن استخراج میکنند و از ریشه و پوست آن نیز رنگ زرد ثابتی استخراج میشود. چوب این درخت هم مصرف صنعتی دارد لوطس میس امرود کوهی نشم ابیض ته تی توخ توغ دغدغان دغون داغون لوسوس لطوس میسن تایله تا داغداغان سلتس تادار ته دار توغدان تی گیله تا دانه تاغران دغداغان تاغوت تیاتوغ تخم.


سیاه گیله

درختی است از شمشیریان که جزو رده دولپه ییهای جدا گلبرگ متقابل و دایمی است. گلهایش کوچک و منظم و سفید رنگ است. میوه اش کروی و کوچک و گوشت دار است و به چندین خانه تقسیم میشود و هر خانه شامل دو دانه است. میوه آن ماکول نیست و مهوع است و در تداوی به عنوان مسهل به کار میرود. این گیاه بومی آسیاست. اقسام مختلف آن مخصوصا در چین و ژاپن و هندوستان بسیار میروید و در جنگلهای شمال ایران نیز فراوان است سیردار ال اسبی گوشوارک عرقیه الراهب ای آغاجی افونموس.


قره گیله

ترکی ولیک از گیاهان (اسم) ولیک.

حل جدول

گیله

گل نسترن


گیله سمی

هوم

فرهنگ عمید

قره گیله

سیاکوتی

گویش مازندرانی

گیله کلا

از توابع اسفیورد شوراب ساری

معادل ابجد

گیله

65

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری