معنی یمین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سمت راست، سوگند، قسم. [خوانش: (یَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
راست، طرف راست،
دست راست انسان،
(اسم) قسم، سوگند،
* یمین غموس: [قدیمی] سوگند دروغ،
حل جدول
عربی به فارسی
مستقیم , راست , درست , صحیح , واقعی , بجا , حق , عمودی , قاءمه , درستکار , در سمت راست , درست کردن , اصلا ح کردن , دفع ستم کردن از , درست شدن , قاءم نگاهداشتن
فرهنگ فارسی هوشیار
سوی راست، ایمن و امان
فرهنگ فارسی آزاد
یَمِین، سمت راست، طرف راست (ضد یَسار)، (جمع: اَیمُن، اَیمان، اَیامِن، اَیامِین)، ایضاً: قَسَم، سوگند، دارای یمن و برکت، مقام و منزلت نیکو، مبارک، بَرَکت، قُوَّت (جمع در معنای قَسَم که مُؤَنَّث است: اَیمُن، اَیمان و جمع در معنای برکت: اَیمان)،
معادل ابجد
110