معنی ینی
لغت نامه دهخدا
ینی. [ی ِ] (ترکی، ص) ینگی. در زبان ترکی به معنی «نو» باشد و از آن است: ینی دنیا و ینی چریک. (از یادداشت مؤلف).
ینی. [] (اِخ) طرابلسی جرجی. یکی از نویسندگان و مؤلفان طرابلس است. او راست: 1- تاریخ التمدن الحدیث. 2- تاریخ حزب فرانسا و المانیا. 3- تاریخ سوریا. 4- عجائب البحر و محاصیله التجاریه. (از معجم المطبوعات مصر).
ینی چریک
ینی چریک. [ی ِ چ ِ] (ترکی، اِ مرکب) ینی چری. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ینی چری شود.
ینی دنیا
ینی دنیا. [ی ِ دُن ْ] (اِخ) (از: ینی، تازه + دنیا) ینگی دنیا. قاره ٔ جدید. آمریک. امریکا. رجوع به ینگی دنیا شود.
ینی شهر
ینی شهر. [ی ِ ش َ] (اِخ) نام قضایی است در ولایت خداوندگار و با ناحیه ٔ ازنیق 85 پارچه ده دارد و عده ٔ اهالیش به 58202 تن بالغ می گردد. قسمت اعظم اراضی اش جلگه ٔ ینی شهر را تشکیل می دهد. (از قاموس الاعلام ترکی).
ینی بازار
ینی بازار. [ی ِ] (اِخ) نام یک قصبه ٔ مرکز قضایی است در سنجاق موسوم به همین اسم و آن دارای 13000 تن نفوس و جوامع متعدد و مدارس ابتدایی و عالی و آبهای معدنی و استحکامات چندی است. (از قاموس الاعلام ترکی).
ینی بازار. [ی ِ] (اِخ) خطه ای است در بین دو ولایت قوصوه و بوسنه با 7350 کیلومتر مربع مساحت و 153000 تن جمعیت، مرکب از مسلمان و مسیحی. خاک آن سرسبز و حاصلخیز است و شغل اهالی بیشتر دامداری است. (از قاموس الاعلام ترکی).
ینی چری
ینی چری. [ی ِ چ ِ] (ترکی، اِ مرکب) ینگی چریک. ینگی چری. سرباز نو غیرمنظم. سلطان محمودخان دوم در 1241 هَ. ق. مطابق ماده تاریخ «غزای اکبر» این قوم را برانداخت. سپاهی پیاده که در سده ٔ هشتم هجری ارخان پسر عثمان دومین سلطان سلسله ٔ عثمانیان از جوانان مسیحی که به گروگان گرفته شده بودند تشکیل داد. این سپاه که تعلیم نظامی سخت دیده بود به صورت یک لشکر و سپاه کامل مدت چند سده وسیله ٔ عمده ٔ فتوحات سلاطین عثمانی بود و عاقبت در سده ٔ سیزدهم پس از ارتکاب شورش سلطان محمد (یا محمود) ثانی حکم انحلال آن داد و بیشتر آنان در میدان قسطنطنیه به قتل رسیدند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی از یونانی (ایزو توپ طبیعی توریم رادیو آکتیو) شوتاک
معادل ابجد
70