معنی بذلهگو
مترادف و متضاد زبان فارسی
شوخ، لطیفهپرداز، لطیفهگو، مزاح، مقلد، هزال،
(متضاد) جدی
شیرینسخن
بذلهگو، خوشبیان، خوشزبان، شکرخا، شکرشکن، شیرینگفتار، لطیفهپرداز
ظریفطبع
بذلهگو، خوشطبع، شوخ، شوخطبع، نکتهسنج
لطیفهگو
بذلهگو، شوخ، لطیفهپرداز، مازح، هزال
لطیفهپرداز
بذلهگو، شوخ، شوخطبع، لوده، مازح، هزال
مقلد
بذلهگو، تقلیدگر، دلقک، مسخره، پیرو، تقلیدکننده،
(متضاد) مقلد
هزال
بذلهگو، شوخ، لطیفهپرداز، لطیفهگو، لوده، هزلگو،
(متضاد) جدی
خوشطبع
خوشقریحه، خوشذوق، شیرینزبان، ظریف، ظریفطبع، نکتهسنج،
(متضاد) بدقریحه، کجطبع، بذلهگو، مزاح، شوخ، شوخطبع، لطیفهپرداز، لطیفهگو
شوخ
چرک، شوخگن، فضله، نجس، وسخ، خوشگل، زیبا، ظریف، بیآزرم، بیادب، بیحیا، گستاخ، بذلهگو، دعاب، ظریفطبع، لایگو، لطیفهگو، مزاح، مسخره، هزال، طناز، فتنهانگیز، فسونساز، فضول، وقیح، بانشاط، خوشدل، زندهدل، شاد، شنگ
حل جدول
شوخ طبع
شوخ و بذلهگو
هزال
نمایش نامه کارلو گولدونی
تاجر ورشکسته، زن خوشسلیقه، نوکر دو ارباب، بیوه زرنگ، دوشیزه محترم، زن خوب، خانواده عتیقه، تئاتر کمیک، قهوهخانه، زن حسود، ارباب، مهمانخانهچی، زن عجیب، کلفتها، زن تنها، پدری برای عشق، بیوه شوخ، به دام انداختن مرد ثروتمند، زن بذلهگو، خانه جدید، یک رویداد عجیب، مادر خوب، غصه تعطیلات، دعواهای کیوتزا، عشق آرلکینو و کامیلا، عشق زلیندا و لیندورو، بادبزن
فرهنگ عمید
بیوگرافی
بازیگر، کارگردان (1956 نیویورک- آمریکا) ششمین فرزند از یازده فرزند، پدری ایرلندی که کارمند راهآهن بود و مادری استرالیایی که خواننده سابق اپرا بود. او ابتدا میخواست وارد عرصه روزنامهنگاری شود اما پس از اتمام تحصیلات متوسطه با حضور در دورههای آموزشی انستیتوی ملی هنرهای دراماتیک سیدنی جذب هنر نمایش شد. در سال 1977 در نخستین فیلمش به نام شهر تابستانی ظاهر شد. حضور او در فیلم گالیپولی جایزه بهترین بازیگر مرد انستیتوی فیلم استرالیا را برای او به ارمغان آورد. فیلم سلاح مرگبار از گیبسن یک ستاره ساخت. شخصیت گیبسن با همسر و شش فرزندش به عنوان شخصیتی اهل کتاب، مطلع، بذلهگو، حاضرجواب و علاقهمند به کاربرد ایهام در کلام شناخته میشود. از فیلمهایش: شهر تابستان، ماکس دیوانه، جنگجوی جاده، سال زندگی خطرناک، سلاح مرگبار، مرد بدون چهره، تئوری توطئه، هتل میلیون دلاری، میهنپرست، چیزی که زنان میخواهند، هملت، پرنده روی سیم.
معادل ابجد
763