معنی بلافاصله

حل جدول

بلافاصله

بی‌درنگ

بی درنگ


بی درنگ

بلافاصله


بیدرنگ

بلافاصله

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بلافاصله

بی درنگ

فارسی به انگلیسی

بلافاصله‌

Forthwith, Immediate, Presently, Readily, Soon, Straightway, Thereupon

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

بلافاصله

(بِ ص ِ لِ) [ع.] (ق.) فوری، بی - وقفه.

کلمات بیگانه به فارسی

بلافاصله

بی درنگ

مترادف و متضاد زبان فارسی

بلافاصله

صفت آنی، بی‌درنگ، دردم، علی‌الفور، فوراً، همان‌دم، فوری، بی‌وقفه

فرهنگ فارسی هوشیار

بلافاصله

در دم اندر زمان

انگلیسی به فارسی

immediate

بلافاصله

ترکی به فارسی

فاصیلا صیز

بلافاصله

معادل ابجد

بلافاصله

239

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری