معنی تامل
فرهنگ عمید
اندیشه کردن، فکر کردن،
درنگ کردن،
دقت کردن در امری،
دوراندیشی،
مترادف و متضاد زبان فارسی
تانی، درنگ، مکث، تاخیر، شکیبایی، مصابرت، اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی، مراقبه، مکاشفه، اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن، درنگ کردن، دوراندیشی کردن
فارسی به انگلیسی
Calculation, Consideration, Reflection, Thought
فرهنگ فارسی آزاد
تَأَمُّل، دقّت کردن، اندیشه کردن، مجدد و مکرر ملاحظه و نظر نمودن و تحقیق کردن. (در فارسی بمعنای درنگ کردن و صبر نمودن نیز گفته میشود)
حل جدول
درنگ، تانی، مکث، تاخیر
عربی به فارسی
تفکر کردن , درنظر داشتن , اندیشیدن , اندیشه کردن , قصد کردن , تدبیر کردن , سربجیب تفکر فرو بردن , عبادت کردن , سنجیدن , تعمق کردن , سنجش
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
471