معنی توشهدان
حل جدول
انبان
فرهنگ عمید
توشهدان
کنف
توشهدان،
حرزدان
توشهدان، کیسۀ توشه،
راویه
نقلکنندۀ سخن و خبر از کسی، راوی،
(اسم) توشهدان،
(اسم) مشک یا دلو بزرگ آبکشی،
جراب
کیسهای که از چرم درست کنند، انبان، توشهدان: با جوال و گوهر و صندوق زر بیرون شود / هرکه او آید به قزوین با عصا و با جراب (امیرمعزی: ۵۸)،
سفره
تکهای مربع یا مستطیل از جنس پارچه یا پلاستیک که روی میز یا زمین میگسترانند و خوردنیها را در آن میچینند، خوان،
توشهدان مسافر،
[قدیمی] طعام و توشه،
* سفرهٴ رنگین: [مجاز] سفرهای که بر آن غذاهای گوناگون باشد،
معادل ابجد
766