معنی جسور
فرهنگ معین
گستاخ، دلیر. [خوانش: (جَ) [ع.] (ص.)]
حل جدول
ترکی به فارسی
دلیر
فرهنگ فارسی هوشیار
دلیری کردن، دلیری نمودن
فرهنگ عمید
شجاع، دلیر، بیباک،
گستاخ،
فرهنگ واژههای فارسی سره
گستاخ، بی باک، دلیر
کلمات بیگانه به فارسی
بی باک - دلیر
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیباک، بیپروا، پردل، شجاع، شیردل، نترس، بیآزرم، بیادب، بیحیا، پررو، گستاخ، متجاسر،
(متضاد) کمدل
فارسی به انگلیسی
Aggressive, Assertive, Bold, Boldfaced, Bumptious, Devil-May-Care, Forward, Intrepid, Nervy, Perky, Presumptuous
جسور (عامیانه)
Spunky
فارسی به عربی
تجاسر، جدید، جری، جریی، دعی، صلف، مغامر، مهاجم، نقره، وقح
فرهنگ فارسی آزاد
جَسُور، دلیر، بی باک، بی پروا،
فارسی به آلمانی
Dreist, Frisch, Naseweis, Neugebacken, Vorlaut, Vorwärts
معادل ابجد
269