معنی جیره‌خوار

مترادف و متضاد زبان فارسی

جیره‌خوار

اجیر، حقوق‌بگیر، مزدور،
(متضاد) جیره‌ده، مخدوم


حقوق‌بگیر

کارمند، مزدبگیر، جیره‌خوار، مزدور


مزدبگیر

اجیر، جیره‌خوار، مزدور، حقوق‌بگیر، مزدگیر


اجیر

جیره‌خوار، خودفروخته، مزدبگیر، مزدور، اسیر، گرفتار


طعمه‌خوار

غذاخور، جیره‌خوار،
(متضاد) جیره‌ده، روزی‌رسان، رزق‌ده، رزاق


وظیفه‌خور

جیره‌خوار، روزی‌دار، طعمه‌خوار، نان‌خور، نواله‌خور، وظیفه‌خوار، بازنشسته، متقاعد، مستمری‌بگیر


مزدور

اجیر، جیره‌خوار، خودفروخته، عامل، مزدبگیر، مواجب‌بگیر، عمله، فعله، کارگر،
(متضاد) بیکار، سپاهی، سرباز، لشکری

حل جدول

فرهنگ عمید

ادرارخوار

راتبه‌خوار، جیره‌خوار،

معادل ابجد

جیره‌خوار

1025

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری