معنی حمراء
لغت نامه دهخدا
حمراء. [ح َ] (ع ص، اِ) مؤنث احمر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || عجم. (منتهی الارب). زیرا بیشتر آنان برنگ شقره هستند: گویند: لیس فی الحمراء مثله، در عجم مثل او نیست. (از اقرب الموارد). || سال سخت. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || سختی گرمای نیم روز. (منتهی الارب) (آنندراج). سختی گرما. || اسم فاس الجدیده. (اقرب الموارد). || سپید.
- امراءه حمراء، زن سپید. و حُمَیراء مصغر آن است. (منتهی الارب).
|| زن سرخ رنگ. (آنندراج).
گل حمراء
گل حمراء. [گ ُ ل ِ ح َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ترجمه ٔ ورد و حوجم است. (آنندراج). نام گلی است:
شکفته شد گل حمراء و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست.
حافظ.
زاویه ٔ حمراء
زاویه ٔ حمراء. [ی َ ی ِ ح َ] (اِخ) زاویه ای است منسوب به فقراء (درویشان) وفائی در جوار جامع عمر (در بیت المقدس) و تا به امروز باقی است. (از خطط الشام ج 6 ص 154). رجوع به زاویه شود.
صلصل
صلصل. [ص ُ ص ُ] (اِخ) آبی است در جوف هضبه ٔ حمراء. (معجم البلدان).
نهر طالوت
نهر طالوت. [ن َ رِرِ] (اِ مرکب) شراب. (یادداشت مؤلف):
اشرب علی طرب من نهر طالوت
حمراء صافیه فی لون یاقوت.
(عقدالفرید ج 8 ص 87) (یادداشت مؤلف).
تربیة
تربیه. [ت ُ رَ بی ی َ] (ع اِ) گندمی است سرخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): و التربیه، حنطه حمراء و سنبلها ایضاً احمر ناصع الحمره، و هی رقیقه تنتشر مع الدنی برد او ریح... (لسان العرب).
فرهنگ معین
حل جدول
سرخ رنگ
فرهنگ فارسی آزاد
سَفِیْنَه حَمراء، کشتی قرمز- مقصود شریعت الله می باشد- حضرت ربّ اَعلی در کتاب قَیُّوم الاسماء از شریعت حضرت بهاء الله به سفینه حمراء تعبیر فرموده اند
صحیفه حمراء
صَحِیْفَه حَمراء، بطور خاص «کتاب عهدی» است و بطور عام آثار قلم اعلی و به تعبیرات دیگر هم آمده است چنانکه در لوحی می فرمایند:«یک کتاب بصحیفه حمراء مذکور و او مخصوص است بذکر جواهر وجود و ایشانند آن نفوسیکه عالم را یک وطن دانند و با کل بروح و ریحان حرکت نما یند. درع این نفوس تقوی بوده وهست»
حمراء، حمرة
حَمْراء، حُمْرَه، سرخ، قرمز،
ارض کثیب حمراء
اَرْضِ کَثِیبِ حَمْراء، کثیب حمراء و کثیب اَحمر مقام قضاست و مقام قضا مقام شهادت کبری، ایضاً برابر شرح مندرج در رحیق مختوم سرزمینی است که عکا در آن واقعست،
ارض صفراء
اَرْضِ صَفْراء، مقام امضاء و بقولی مقام تحقق قضا در عالم است. حضرت عبدالبهاء می فرمایند: " ارضِ حَمراء و کَثِِیب اَحْمَر مقصد مقام قضاست زیرا در اصطلاح اهلُ الله بَیضاء مقام مَشِیَّت است و خضراء مقام قدر است و حمراء مقام قضاست و صفراء مقام امضاء. پس ارض حمراء مقام شهادت کبری است... " (نقل از صفحه 13 جلد 5 اسرار الآثار و صفحه 104 جلد 1 رحیق مختوم)،
واژه پیشنهادی
حمراء،ال
معادل ابجد
249