معنی حکاکی
لغت نامه دهخدا
فارسی به انگلیسی
Engraving, Etching
فرهنگ معین
(~.) [ع - فا.] (حامص.) حک کردن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
کندهکاری، مهرسازی، نگینسازی
حل جدول
حک کردن،کندهکاری
مهر و نشان حکاکی
استمپ
استامپ
خطوط موازی و نزدیک به هم در حکاکی برای سایه و روشن زدن
هاشور
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
واژه پیشنهادی
هاشور
معادل ابجد
59