معنی مرمت

لغت نامه دهخدا

مرمت

مرمت. [م َ رَم ْ م َ](ع مص، اِمص) مرمه. مصدر میمی از ترمیم. تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته.(ناظم الاطباء). دریافت. دریافتن. تدارک. استدراک. به اصلاح آوردن خلل. نیکو کردن چیزی. ترمیم.(یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمه شود: ابوالقاسم بن سیمجور به مرمت آن حال و رفو آن خرق باز ایستاد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 174). چند روز آن جایگاه توقف کرد و به مرمت حال و معالجت مجروحان مشغول شد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 385). از بام تا شام بر کار ایشان مشارفت میکرد و به صدق عمل و مرمت خلل مطالبت مینمود.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 420).
یارئی ده در مرمت کشتیش
گر غلام خاص و بنده گشتیش.
مولوی.
- مرمت پذیر، قابل تعمیر. قابل مرمت کردن. آنچه بتوان آن را ترمیم کرد.
- مرمت خواه، محتاج به تعمیر و اصلاح.(ناظم الاطباء).جویای اصلاح و تعمیر.
- مرمت طلب، محتاج به اصلاح و تعمیر.(ناظم الاطباء). تعمیرخواه.
- مرمت ناپذیر، غیر قابل مرمت. غیرقابل اصلاح. تعمیرناپذیر.

مرمت. [م َ م ِ](اِخ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است. آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج، پنبه، غلات، صیفی و شغل مردمش زراعت است.(از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


مرمت گر

مرمت گر. [م َ رَم ْ م َ گ َ](ص مرکب) مرمت کننده. اصلاح کننده. تعمیرگر:
گردل او رخنه کرد زلزله ٔ حادثات
شیخ مرمت گر است بر دل ویران او.
خاقانی.


مرمت کننده

مرمت کننده. [م َ رَم ْ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ](نف مرکب) تعمیر کننده. اصلاح کننده. دریابنده.


مرمت کردن

مرمت کردن. [م َ رَم ْ م َ ک َ دَ](مص مرکب) التیام دادن. اصلاح کردن. ترمیم کردن. تعمیر.(از منتهی الارب):
دارالفناء کوی مرمت نمی کنند
برخیز تا عمارت دارالبقا کنیم.
سعدی(از نسخه ٔ خطی کهن).

فارسی به انگلیسی

مرمت‌

Face Lifting, Mend, Mending, Overhaul, Refurbishment, Rehabilitation, Repair, Reparation, Restoration

فارسی به ترکی

فرهنگ عمید

مرمت

تعمیر کردن، اصلاح کردن بنا یا چیز دیگر،
[قدیمی، مجاز] بهبود بخشیدن،

حل جدول

مرمت

بازسازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرمت

ترمیم، تعمیر، احیا، اصلاح، بازسازی، اصلاح کردن، تعمیر کردن، آشتی، صلح

فرهنگ فارسی هوشیار

مرمت

تعمیر و اصلاح هر چیز، تدارک، ترمیم

فارسی به ایتالیایی

مرمت

restauro

فارسی به آلمانی

مرمت

Unterhalt, Unterhaltskosten [noun]

فرهنگ معین

مرمت

(مَ رَ مَّ) [ع. مرمه] (اِمص.) تعمیر و اصلاح هرچیز.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مرمت

بازسازی

فارسی به عربی

مرمت

تصلیح، صیانه

فرهنگ فارسی آزاد

مرمت

مَرَمَّت، تعمیر، ایضاً مَتاع خانه و اثاث البیت،

معادل ابجد

مرمت

680

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری