معنی وخ

لغت نامه دهخدا

وخ وخ

وخ وخ. [وَ وَ] (صوت مرکب) کلمه ای است از توابع و آن را در محل انتعاش طبیعت و در وقت دیدن و شنیدن چیزی که طبع را خوش آید گویند. (برهان) (غیاث اللغات) (آنندراج). وه وه. (انجمن آرا). کلمه ای است که در وقت خوش آمدن چیزی گویند. (غیاث اللغات).واخ واخ و وه وه نیز آمده. به به. چه بسیار نکوست. (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمه ای است که هنگام لذت یا حیرت از چیزی گویند. (ناظم الاطباء). صوتی که حکایت از مزه و لذت و خوشی کند. (لغت نامه ٔ اوبهی):
به یک وخ وخ که من کردم به صد اخ اخ نمی ارزد. (لغت نامه ٔ اوبهی).
گندم و جو مباش گو امسال
نان جاورس خوش بود وخ وخ.
حکیم نزاری قهستانی.
به باغ کس چو تخم ذوق میکاشت
نوای وخوخی با خویش میداشت.
ملافوقی یزدی (آنندراج).


وخ

وخ. [وَخ خ] (ع اِ) رنج. (منتهی الارب) (آنندراج). رنج و درد. (ناظم الاطباء). || آهنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). قصد و آهنگ. (ناظم الاطباء).

وخ. [وَ / وُ] (صوت) کلمه ای است که در موقع خوش آیند بودن چیزی میگویند. (ناظم الاطباء). مرادف واه واه. (غیاث اللغات):
خدا داده ست فوقی را چنین دردانه ای وخ هی
که با انداز معشوقی هزاران عشوه ضم دارد.
فوقی (آنندراج).
|| علامت تعجب است.
- وخ جان. (ناظم الاطباء). رجوع به همین مدخل شود.
- وخ وخ، واه واه. کلمه ٔ تحسین است. (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه.


وخ جان

وخ جان. [وَ] (صوت مرکب) کلمه ای است که زنان ولایت (ایران) در وقت ناز و جماع گویند چنانکه اوه زنان هند بلکه اکثر در وقت لذت بر زبان رانند خواه مرد باشد خواه زن و گاهی تنها لفظ وخ به همین معنی نیز استعمال کنند. (مصطلحات الشعراء) (بهار عجم) (آنندراج). و به ضم واو نیز. (ناظم الاطباء):
قصه کوته از سرشب تا به وقت صبحدم
موج میزد نغمه ٔ وخ جان ز لب بی اختیار.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).

فرهنگ عمید

وخ وخ

وه‌وه، به‌به،


وخ

در مقام شگفتی از خوبی و زیبایی چیزی یا هنگام لذت از چیزی خوشایند می‌گویند، وه،

فرهنگ فارسی هوشیار

وخ وخ

(اسم) کلمه ایست که درمقام اظهار تحسین ولذت وشگفتی گویند به به وه وه.


وخ

(صفت) کلمه ایست که در هنگام خوشایند بودن یالذت بردن ازچیزی گویند.

فرهنگ معین

وخ

(وَ) (شب جم.) کلمه ای که در هنگام لذت بردن از چیزی یا ابراز شگفتی بیان شود.

حل جدول

وخ

کلمه شگفتی


وخ ، وه

کلمه شگفتی


قصد و آهنگ

وخ


کلمه شگفتی

وخ

وخ، وه

گویش مازندرانی

وخ وندن

نوک تیز وسیله ای را آهسته به پهلوی کسی فرو بردن

معادل ابجد

وخ

606

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری