معنی ویزیتور
لغت نامه دهخدا
ویزیتور. [تُرْ] (فرانسوی، ص) دیدارکننده. || کسی که از طرف مؤسسات داروسازی و داروفروشی به ملاقات پزشکان رود و نمونه های داروهای جدید را به آنان ارائه دهد تا وسیله ٔ فروش آنها فراهم آید.
- استاد ویزیتور، استادی که به دانشگاهی در کشور دیگر رود و مدتی به تعلیم و مطالعه مشغول شود. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرانسوی دیدار گر استاد دیدارگر، داسار دارو (دلال دارو) (صفت) کسی که از طرف موسسات دارو سازی و دارو فروشی بملاقات پزشکان رود ونمونه های داروهای جدید را به آنان ارائه دهد تاوسیله فرش آنها فراهم آید. یا استاد ویزیتور. استادی که بدانشگاهی در کشور دیگر رود و مدتی بتعلمی و مطالعه مشغول شود.
فرهنگ معین
ملاقات کننده، نماینده فروش شرکت ها جهت معرفی کالای تولید شده. [خوانش: (تُ) [فر.] (ص.)]
فرهنگ عمید
کسی که با مراجعه به افراد، سازمانها، یا ارگانهای مختلف برای فروش کالا یا خدمات یک مؤسسه تبلیغ میکند،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Visitor
انگلیسی به فارسی
ویزیتور
واژه پیشنهادی
ویزیتور
معادل ابجد
639